نگاهی دیگر
پادشاهی که یک چشمش کور بود ، روزی از هنرمندان پایتخت دعوت نمود که بیایند و
پرتره ای به رسم یادگار از چهره اش برداشته تا در تالار قصر بیاویزند.
اولین نقاش وارد شده و بسرعت تعظیمی کرد و دست بکار شد . پس از چند ساعت کار ،
تابلو آماده شد و آنرا به شاه عرضه نمود . نقاش عکس او را درست آنچنانکه بود ،
ترسیم نمود . پادشاه با دیدن تابلو ، آنهم با یک چشم کور بسیار برآشفت و دستور
داد که هنرمند را صد تازیانه بر زنند.
نوبت به نقاش دوم رسید ، او که از عقوبت پادشاه لرزه بر جانش افتاده بود ،
تابلوی پادشاه را در حالی که هر دو چشمش سالم بود ، ترسیم نمود. اینبارهم شاه
با دیدن تابلو سخت بر آشفت و دستور تادیب این نقاش را هم صادر کرد.
نوبت به سومی رسید ، او فکری کرد و شروع به کار نمود . پرتره آماده بود و
اینبار شاه با دیدنش لبخند رضایتی بر لبانش نقش بر بست و دستور داد که او را
پاداشی فاخر دهند . آری نقاش سوم ، تصویر نیمرخ سالم او را ترسیم کرده بود.
+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 19:5 توسط Mr.CraCker
|
دانش آموزان را باید با اهداف آموزشی و روشهای جدید آشنا کرد در این زمینه فعالیت مان را آغاز کردیم شاید قدم کوچک ما آغاز بزرگی برای شما باشد.